برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 3
پر از حرفم اما دوست دارم سکوت کنم...
پر از غمم اما دوست دارم ازش بگذرم...
خل شدم؟ چل شدم؟ بودم...
دلم یه چی میخواد که خودمم نمیدونم چیه...
شایدم میدونم... اما خودمو گول میزنم...
هعی... هعی...
نوشته شده در ششم خرداد ۱۴۰۲ساعت 3:17 توسط دیوونه مهربون|
زندگی میگذرد...برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 39
برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 42
برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 66
برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 88
گاهی دلتنگی باعث میشه تیشه به ریشه ی خودت بزنی...
سفت و سخت جلو نفس سرکش ت بایست و راهی که اومدی رو ادامه بده...به قعر رفتن کاری نداره... خودتو بالا بکش و نفسی تازه کن...
و زندگی تازه رو دوباره زندگی کن...
خدایا برای بودنت... برای اینکه حضورت را لحظه به لحظه حس میکنم هزاران بار شکر...
نوشته شده در یازدهم آبان ۱۴۰۱ساعت 0:22 توسط دیوونه مهربون|
زندگی میگذرد...برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 74
برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 76
داداش میگه آقاجان گفتن اصلا غم و غصه ی روزی رو نخورین... و من دلم عجیب اروم میشه...
غصه ی اون مادرایی رو میخورم چند روزه چشم به خرابه های متروپل دارن تا بدن عزیزاشون پیدا بشه...آه...
خداجان من خراب کردم... غلط کردم... تو درستش کن...
خدایا صاحب زمانمان را برسان...
نوشته شده در هشتم خرداد ۱۴۰۱ساعت 12:46 توسط دیوونه مهربون|
زندگی میگذرد...برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 132
برچسب : نویسنده : delekhaki3000 بازدید : 127